هنوز باور نکرده ام...یک نفر توی سرم می گوید بیدار می شوی به زودی و باز باید به کاج بلند توی حیاط سلام کنی ...ماشینت را برداری و بروی سر کار ..از سر یوسف آباد تا کوچه تابان جردن...
صبح می شود اما بیدار می شوم و به شهری که زیر پنجره ام تا دریا گسترده شده سلام می کنم...و به آسمان که آبی است...مثل شهر بچگی هایم...به همان صافی فیروزه ای زلال. ...
سال نو مبارک این ها که نوشتی همه اش بیرون تو یود از خودت تو حال و هوای جدیدت بنویس.کفش های ک
اول اینکه:
خب حالا که چی؟
دوم اینکه:
هوای استرالیا چه جوریه؟ یعنی هر کی این هوا رو استنشاق کنه هنوز یک ماه نشده توی هر پاراگرافش حداقل یک لغت انگیسی میپرونه واقعاً؟
سوم اینکه:
با نظر نفر قبل هم موافقم!
سلام
عالی بود. خوب نوشتی. این بار اگه منو اشتباه نمیگیری میخوام بگم عکس بفرست.
به یادت هستم و مراقب خودت باش.
چه بد که مشکی می پوشند.تو سفید بپوش