ریحان ها و جعفری ها باغچه را پر کرده اند...باد می پیچد توی این سفره بنفش و سبز...همه جا بوی خانه می گیرد..من غرق شده ام در خوشی های کوچک سرزمین زیبا ، در مهربانی مردم بی دغدغه ، در امنیت روزهای آفتابی ...رویاهایم اما پرند از گرگهای درنده و مردگان بی قبر...کودکان تنهای غمگین ...این یعنی من همیشه خودم را با خودم میبرم...هر جا که بروم...تا همیشه...
سلام دوست عزیز. از مطالب وبلاگتون بسی بهره بردیم!!! این جمله تقدیم به شما: میبینم صورتم رو تو آیینه با لبی بسته میپرسم از خودم این غریبه کیه؟! از من چی میخواد؟ اون به من یا من به اون خیره شدم........؟ مانا باشید.
قشنگ بود...