تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

خواب

صبح بود که زنگ زدی و گفتی که خوابم را دیده ای...

نمی خواستم بدانی...

من هر شب از میان راه باریکی به دیدارت می آیم...همانجا می مانم تا صبح...

خوب نگاهت می کنم...آنقدر که برای یک روز دیگر جان داشته باشم...

صبح بر می گردم ...قلبم از تو گرم است...

فقط دیشب نبود..

من هر شب توی خوابهای تو راه می روم...

تا همیشه...

لحظه سرد

زندگیمان تمام شد توی این انتظار کشیدن ها...

تو هی مینشینی آه می کشی منتظر منی تا از راه برسم..جوانی خودت را توی چشمهایم ببینی...

من منتظرم یک روزی یک چیزی بشود...چه می دانم.. آن که دوستش دارم سری به من بزند...یا این برف ها تمام شود و بروم پیش آیدین نقاشی یاد بگیرم...یا یک خبری از این پروسه لعنتی برسد...یا این آخر هفته بیاید کمی بخوابم... یا ...یا ...

دیگر دلم نمی خواهد منتظر چیزی باشم...دلم می خواهد همینجا بمانم ...توی این لحظه سرد..و عطر برف تازه را با یک عالم هوای منجمد خوب بکشم توی ریه هایم...دماغم یخ کند و بلرزم از سرما...

اینطوری حداقل نمی دوم برای رسیدن به آن لحظه آخر...می ایستم و همه چیز رقص کنان از کنارم می گذرد...زندگی خوبتر است...

  

 

دعا

"خداوندا ،ما را در برابر کسانی که دوستمان دارند ،محافظت فرما !"

کریستین بوبن- ژه