تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

موزه

...تمام پانزده هزار سال زندگی آدم روی این جلگه کوچک سبز را رها کردم و تمام تاریخ صنعت دیروز و امروز را و لباسها و کفشها و فرش های پانصد سال پیش را و تمام خاطره کلیسا را ...و چسبیدم به سال های هزار و نهصد و شصت تا هفتاد و یک که زنها برای حق رای با مردها جنگیدند و مردها در رفراندومی که هیچ زنی در آن حق رای نداشت با شصت و نه در صد آرا رای دادند به این که زنها باید به جای دخالت کردن در پالیتیک بنشینند بچه ها را بزرگ کنند و تبلیغات انتخاباتشان هم یک پوستر هیولا بود که یک مگس روی پستانکی نشسته بود و دستهایش را به هم می مالید...

 عکس های زیادی دیدم از زنها  توی خیابان و دادگاه و هزار جای دیگر  که اصلا دیگر بعد از جنگ جهانی دوم مال توی خانه نشستن نبودند ، چهار سال بود که در نبود مردها کارخانه ها را سرپا نگه داشته بودند و با کار توی مزرعه شکم خودشان و بچه ها را سیر کرده بودند..جنگ به آنها ثابت کرده بود که مردها چندان هم مدیران خوبی برای جامعه جهانی نیستند..حالا باید برای حق اظهار نظر می جنگیدند و حتما حتما فحش می خوردند و هزار جور لقب جور و ناجور را تحمل می کردند تا چیزی باشند بیش از آنچه که ارباب های مرد از آنها می خواستند...

چهل سال...فقط چهل سال پیش در دنیایی که ادعای پیشرفت و تمدن میکند ، نیمی از انسانها حق اظهار نظر و طبعا فکر کردن نداشته اند...پنج سال قبل از به دنیا آمدن من ، همه مردها توی دادگاه به زنی که می خواست وکالت بخواند و حق نداشت و به عدالت آنها پناه آورده بود خندیدند...

ایستاده بودم آن وسط و تمام مجسمه ها و نقاشیها و ظرفهای سرامیک عتیقه دور سرم می چرخیدند...یک جوری دلم می خواست فرار کنم از تمام هزاره های تاریخ مردانه...از تمام تفنگ ها و زره های صد ها سال پیش...بیایم خانه ، بافتنی ام را دستم بگیرم و به هیچ چیز فکر نکنم...به هیچ چیز !

                              


نظرات 6 + ارسال نظر
فرداد آزاداندیش پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:13 ق.ظ http://www.fardaad.blogfa.com

خیلی دور نرو الآن هم در کشورهای نزدیک ما این اتفاقات می افتد اصلا در وسط جهان به اصطلاح متمدن امروز در قلب اروپا که بخاطر روسری دخترانرا از درس و دانشگاه و اداره محروم میکنندهم یعنی زن حق ندارد!!!

پارادایس پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ب.ظ http://www.tao.blogsky.com

این شعر پیشکش به همه ی زنان در سراسر دنیا(ببخشید که اسم شاعرش رو نمیدونم) : آنچه کار جهان لنگ میزند بی او فرشته نیست... حور نیست... پری نیست... « زن » است...

نسترن دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ب.ظ http://azadivaandishe.persianblog.ir

درود از مطلبی که نوشتید واقعا به حق بود.مشکل از عقل ما آدم هاست...خوشحال میشم با شما تبادل لینک کنم...به من هم سری بزنید...اجازه هست لینک تون کنم؟

ویولتا پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ

به این هم فکر کن که بشر با درایت و درک و علم در همین مدت چه پیشرفت عظیمی کرده. هرچیری که امروز به دست امده به قیمت تلاش و شعور و شور زندگی انسانهایی بوده که برای ساختنش زحمت کشیده اند و مبارزه کرده اند.
تو هم یکی از همانهایی . امیدوارم زودتر یادت بیاد که کی هستی و بافتنی ات را بزاری کنار و بلند شی ! جایی هست به نام دنیا که از تو انتظار دارد آنچه می توانی به آن هدیه بدهی. و من ایمان دارم که آن چیزخیلی بیشتر از یک بافتنی است. شاید خواب هایت هم همین را می خواهند بهت یادآوری کنند گل من. دوست همیشگی تو

وحید صادقی شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.persin-club.com

پیکر تراش

به محض ورود سردبیر ، به تحریریه ؛ همگی ناخودآگاه خودشان را جمع و جور کردند . از همان در شیشه ای که با غیض ، بازش کرد و به طرف اتاق خودش از میان راهرویی که در انبوه میزها و پارتیشن های کوتاه شیشه ای به زور ایجاد شده بود ، شلنگ انداخت ؛ معلوم بود که اصلا سر کیف نیست !

“دعوتید به خوانش …”

مهرنوش شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

الان هم ما باید همش مبارزه کنیم تا جایگاه خودمون رو در اجتماع پیدا کنیم. آخه چرا باید همش مبارزه باشه؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد