تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

قاه قاه می خندی به تمام آنچه که در گذشته هایت اتفاق افتاده ..آنقدر که اشک از گوشه چشمهایت سرازیر می شود ...به حماقت های خودت و آنهای دیگر... و فکر می کنی که چه راحت می شود اشتباه کرد و چه آسان می شود نفهمید... 

حتی اگر این اشتباه ها و نفهمی ها دردناک ترین زخم ها را در تو کاشته باشند... 

حتی اگر مدتها تو را  در اسارت خودشان گرفته باشند... 

می خندی ...و به خودت می گویی : رها شده ام... 

                       

راه...

ما با تصمیماتمان و نحوه زندگیمان لاجرم به خودمان یا بعضی آدمها آسیب میزنیم.. 

در مقابل این واقعیت دو راه بیشتر نداریم : 

یا هیچ تصمیمی نگیریم و هیچ جا نرویم و هیچ کاری نکنیم جز آنچه در قالب های تعریف شده از ما انتظار دارند...یا برویم و خودمان را زندگی کنیم و مسئولیت احساسات و عواطف و نیازهای آدمها را بیندازیم گردن خودشان... 

راه دوم گرچه بی رحمانه تر و سخت تر است..گرچه که تنها می مانی و بی قرار..هرچند که وجدانت مدام به تو نهیب می زند و مسئولیت های خانوادگی و اجتماعیت را به یادت می آورد...اما چه می شود کرد...آدم ها با هم فرق می کنند...   

         

به من بگو چرا-۲

بعضی وقتها تنهایی که خودش یک جور درد است ...می شود درمان خیلی از دردهای آدم...

به من بگو چرا-۱

اغلب آدم ها نمی توانم هایشان را بیشتر از می توانم ها دوست دارند...