تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

تائو

این وبلاگ در مورد زندگیست و زندگی جلوه گاه تائوست.

حلزون

ای حلزون از کوه فوجی بالا برو...آرام،آرام...به مادرم می گویم این یک هایکو ژاپنی است ، یک تکه شعر کوچک خردمندانه...میگویم بیا اول آشپزخانه را تمیز کنیم و ببریم طبقه وسط...بعد ،هال و پذیرایی را و بعد اتاق خوابها..روزی دو ساعت بیشتر کار نمی کنیم ،همه چیز ظرف یک ماه تمام می شود...اخم هایش را توی هم میکشد و می گوید به بابایت بگو اول تکلیف چراغها و پرده ها را روشن کند ،تازه فرش ها هم کثیف است ،پتو ها را هم باید بشورم ، بعد کمی فکر می کند و صدایش را بالا تر می برد :اصلا من از آن ویترین سیاهی که بابایت از خانه عمه آورده بدم می آید...مال مردم است...تازه الان باید ناهار بپزم ،معلوم نیست کی می خورد و کی نه...

می گویم : میدانم مادر جان ،باید از یک جایی شروع کنیم دیگر ،این خانه کهنه شده ، باید برویم طبقه وسط که تازه باز سازی شده ،آنجا پله های کمتری هم دارد ،می توانی بروی بیرون و دیگر نفست بخاطر پله ها نمی گیرد و زانوهایت دردناک نمی شود ..همه چیز را به موازات هم پیش می بریم ، چراغها و پرده ها با بابا، فرش ها و پتو ها را هم می گویم بیایند ببرند بشورند ..

میرود پشت پنجره و به دور دست خیابان خیره می شود : اصلا آن پایین دید اینجا را ندارد ،من اینجا تا آن ته که کوه خضر است را می بینم ،پایین تاریک است ،می خواهم چکار کنم سر پیری ؟ اصلا من حوصله این پایین بالا شدن ها را دیگر ندارم...بابایت می خواهد دوباره بالای سر من تاق تاق بنا و نقاش راه بیندازد...

من نگاه می کنم به ردهای آب باران که از پنجره اتاق پایین آمده و دیوار را راه راه قهوه ای کرده ،چیزی نمی گویم ، می روم  توی آشپزخانه ،درب کابینت را باز میکنم ، انبوه پلاستیک های کهنه ادویه و دارو لابلای ظرفها که چپیده اند توی کابینت کهنه قهوه ای به من دهن کجی میکنند...بیرونشان میریزم ،دو تا کیسه آشغال را می گذارم کنار ، بقیه ظرفها را که شسته ام و خشک کرده ام میبرم پایین ،می چینم توی کابینت های تازه ...خشگلند ، خوشحالم می کنند..می آیم بالا ، مادرم نمازش را تمام کرده ، ظرفهای کابینت بعدی را در می آورد ، میگوید اینها را هم باید بشوریم ،چیز به درد خوری را که دور نریخته ای ؟ می گویم نه و چند تا بشقاب ملامین کهنه را لای آشغال ها قایم می کنم...با خودم می گویم فردا هم همین برنامه است ،اما تمام می شود..بالاخره تمام می شود...