همنام ،نزدیک است به زندگی خیلی از ما...پیشگویی نزدیک به حقیقت زندگی آینده امان در کشوری که ریشه هایمان مال آنجا نیست...
اما چیزی که هست...چیزی که من در این داستان دوست داشتم..تجربه زندگی از میان اتفاقات ساده ، روز مره و تکراری است... که هر کسی در ابتدا قائل به خاص بودن آنهاست...فکر می کند : زندگی من ، تجربه های من...
زمانی که همه چیز از دست می رود ، درست ترین زمان برای بازگشت به ریشه هاست...
سلام
عزیز مهربانم . منم دلم برات تنگ شده خیلی. منتظرم عروس
گل اقاقی رو ببینم بعد بر گردم. ارزوی پرواز هرچه زودتر تورو دارم.
قربونت.
من فیلمش و دیدم همین جند وقت پیش.. :)
آهای پالینا !! ما هم آدمیم ها !! ما هم ارزوی پرواز نکرندش رو داریم ... خودخواه !!! :) در ضمن آهای ماری !! خرابم کرد این پستت :*