خانواده با تمام تراژدی های نهفته اش رها کردنی نیست..
همیشه چیزی در عمق وجودمان نگران تک تک کسانی است که اولین ریشه هایمان با آنها شکل گرفته و هر حرکت و گفتارشان به شدت روی شخصیت گذشته و حال و حتی آینده مان تاثیر گذاشته...
هر چند هم که دور شده باشی ...هر چند هم که سالهای بسیاری را بدون آنها گذرانده باشی...
هر چند که تو دیگر آن کودک نیازمند کوچک نباشی...و شاید حتی نقشت با آنها عوض شده باشد..هر چقدر هم که دنیا را گشته باشی و پدر مادر های دیگری برای خودت پیدا کرده باشی...
به همین دلیل یک روز مجبوری بنشینی و با آنها و خودت و تمام آن اتفاقهای تلخ و شیرین آشتی کنی..و فکر کنی به اینکه مگر آدمها چقدر می توانند...و قبول کنی که توی این دنیا چهار نفر آدم هستند که بر حسب اتفاق...و اجبار ..بیشتر از هر کس دیگری با تو گره خورده اند ...و گوشت و پوستشان از جنس توست...و رنج و شادیشان بیشتر از هر چیز دیگری توی دنیا رنجت می دهد یا شادت می کند..
حتی اگر تو یک کس دیگر شده باشی ...و بزرگتر از آنها شده باشی...و دیگر هیچ چیز زندگیت مثل آنها نباشد...
یک چیزهایی توی زندگی آدم هست...که هست..
سلام دوست عزیز
در سایت قالب های نایت اسکین بخش ویژه قالب های اختصاصی برای بلاگ اسکای راه اندازی شد
با سلام .... دوست عزیز اگرمی خواهید بازدید خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید می توانید لینک باکس ما را در وبلاگ یا سایت خود قرار دهید . پس از قرار دادن لینک باکس در سایت خود شما می توانید لینک خود را به لینکدونی اضافه نمایید تا درسایت ها و وبلاگ های مختلف به نمایش در آید .لینک شما را هزاران نفر می بینند و میتوانید بازدیدکننده واقعی برای خود داشته باشید .از مزایای دیگر این لینک باکس این است که سایت شما را در موتور های جستجو پرمحتواتر می کند و درموتورهای جستجو بیشتر ظاهر می شودو رتبه شما رو گوگل بالا میرود...موفق و پیروز باشید
منتظرتان هستیم
http://fereshteh-halvaee.mihanblog.com
چی شد پس این ای میل؟
تبریک . . . تبریک . . . تبریک . . . تبریک . . . تبریک . . .
به این میگن -جبر اجتماعی- مریم جان! بعضی وقتا فکر می کنم که ما کمتر از اون چیزی که فکر می کنیم آزادیم! شاید درد و پشتوانه ما همین چیزها باشه! گفته بودم که همه چیزی رو تویه تناقض می فهمم!
من عاشق خانواده ام هستم!
اگه روزی ازم بگیرنشون میمیرم!
به همین طریق است که عده ای نمی توانند شهر خود را رها کنند عده ای کشور خود را ... من آدمی را می شناسم که مدت ها ست هیچ خانواده ای ندارد اما از دوستانش درخت ها و آدم ها ی تازه برای خودش خانواده ای ساخته است...
از اونجا گه مربی عصبانیه سکوت اختیار میکنم تا به هیچ دوست قدیمی و جدیدی هم برنخوره هرچند که با این مطلب همفکرم.........
من اولین گلدانم را ۱۲ سال پیش شکستم. اولین دوستم را ۷ سال پیش فراموش کردم. امروز می توانم خانواده ام را بکشم تا بتوانم حرکت کنم.
گاهی بعضی به قتل رساندن ها از سر لطف است. مثل نمائی که رئیس(در فیلم دیوانه ای از قفس پرید) مک مورفی رو خفه کرد ! اونجا به چشم هیچ کدام از شما این عمل شنیع نیامد. دوست دارم عمل من هم زشت جلوه نکند. در غیر این صورت مهم نیست چون چاره ای نیست.