هر کس فیلم خودش را بازی میکند...
فیگور می گیرد..می خندد...گریه می کند...
یک جاهایی بدجنس می شود و کار بد می کند یک جاهایی یکهو الکی خوب می شود...
نقش هایش از قدیس تا شیطان و از دیوانه تا فرزانه جای بازی دارد...
چیزی که من نمی فهمم این است که چرا این وسط کارگردان و بازیگر و تماشاچی همه یکی هستند...
و اصلا ماجرا چیست ...این بازیها برای چیست...کسی چیزی می داند
کسی می تواند با هر دلیلی یا اصلا بی دلیل به من بگوید که اینجا چه خبر است...
آنقدر محکم بگوید که باورم شود .؟!!!
کاملا باهت موافقم اصلا حرف من راجع به زندگی کردن همین بود ٬ یجورایی ما گیج و سرگشته ایم وقتی بازی میکنیم لذت می بریم وقتی تماشاچی هستیم انتقاد می کنیم و ........................ خبری نیست شاید این از پیچیدیگی و ابعاد مختلف روحیه ای که ما هدمها داریم نشات میگیره.......
کارگردان شخص دیگریست خانوم!
بیشتر دقت کن!
:)
محکم گفتم. لطفا باورتون بشه.
خودتون می دونید فقط اینطوره که نمی خواهید بپذیرید.
می شود مقایسه اش کرد با قصه ها در آخرین پستت ! چیز غریبی نیست. بقول خودت همه اش قصه است و همه چیز...