کشف اینکه ما در میان مجاز ها باید حقیقت را بیابیم مثل مثل افلاطونی است . حق با گنوستیک ها بود . در پس هر چیز باطنی نهفته از معانی هست از نورها... اما چگونه از ابتدا می توان فهمید بدون هیچ پیش فرضی؟ من نمی دانم این در مقوله ی فهم من نیست اما حس توانم کرد... راستی با تائو چطوری من خوبم
الان حالم بهتره. گریه کردم و حرف زدم. غمگینم ولی. از ته دل. دلم می خواد چشم وا کنم و ببینم همه چی تموم شده ، همه چی روبه راه شده. نمی دونم... مرسی این قدر به فکرمی
ببخشید!
احساس می کنم شما حرفی برای گفتن نداری!!!
مریم جان
مجاز و حقیقت ٫ خواب و بیداری میانه بین بودن و ماندن در همان رویاهای آدمهاست ٬ خوب باش و در هر دو نوع بودن حاضر باش
***
البته به نظر من
کشف اینکه ما در میان مجاز ها باید حقیقت را بیابیم مثل مثل افلاطونی است . حق با گنوستیک ها بود . در پس هر چیز باطنی نهفته از معانی هست از نورها... اما چگونه از ابتدا می توان فهمید بدون هیچ پیش فرضی؟ من نمی دانم این در مقوله ی فهم من نیست اما حس توانم کرد... راستی با تائو چطوری من خوبم
هارمونی جالبی بین بخش های نوشته و عکس وجود داره. عالیه!
الان حالم بهتره. گریه کردم و حرف زدم. غمگینم ولی. از ته دل. دلم می خواد چشم وا کنم و ببینم همه چی تموم شده ، همه چی روبه راه شده. نمی دونم... مرسی این قدر به فکرمی
ای ول . بقیه اش کو ؟
یعنی حقیقت اینقدر لخت و جذاب و ... است.
پس اینکه میگن حقیقت تلخه یعنی چی؟
خارج از شوخی به شهامت و درک و هوش و خلاقیتی که داری تبریک میگم.