این سرنوشت همه ی ماست...این سرنوشت مضحک انسان بودن است. ((برای آن کس که خانه ای ندارد٬ نوشتن تبدیل به خانه اش می شود.))
دوست قدیمی
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 01:17 ب.ظ
سوال این است که این سرنوشت نیست که تنها راه خانه را پیدا کند؟ تنها کمک ما در این راه نشانه ها هستند و انقدر نشانه برای پیدا کردن راه خانه وجود دارد که . . . که با نگاه به آنها و بعد نگاه به جایی که هستم بغض گلویم را میگیرد. اما هیچ نشانه ای طی طریق نمیکند. این کار من و توست. . . به تنهایی . . و هر کس راهی به سوی خانه میابد. یکی خانه خود را در شغلش میبیند یکی در نوشتن و آن یکی حتی به سمت خانه حرکت هم نمیکند و همان جایی که نشسته را خانه مینامد . . .
سعیده
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ
بسته ای بار سفر کوله بارت بر دوش چمدانت در دست نگهت خیره به راه.... قصد رفتن داری چه بگویم به تو من؟؟ این نیز بگذرد....مثل همه ی اتفاقات خوب و بد زندگی...مثل همه دوست داشتنها که در ته صندوق خاک خورده زمان مخفی شد و گردی از فراموشی پوشاندش....این نیز بگذرد....مثل همه اشکهایی که در انزوا ریخته شد و هیچ کس نفهمیدشان....این نیز بگذرد مثل همه بغض هایی که بی پروا گره کور خوردند و هیچ دست مهربانی هرگز بازشان نکرد....این نیز بگذرد مثل گذر تلخ ثانیه ثانیه های تنهایی و بیقراری و دلتنگی برای اویی که میدانی باید تنهایش بگذاری ....این نیز بگذرد مثل زندگی
حتی اگر خیلی هم زور بزنی و سعی کنی برای بهترین دوستت هم نمی تونی شکل خانه ات رو توصیف کنی پس چطور گمان کردی که راه خانه ات رو بتونی با با کسی پیدا کنی٬ تنها راهش همینه سرنوشت همه اینه......
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خانه ؟
گاهی فکر می کنم واقعا ما متعلق به کجا هستیم خانه ما کجاست؟ آدمی که خانه نداشته باشد همیشه در خانه اش به سر می برد!
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ...
کار ما شاید این ست
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
و تنها راه خانه مان را پیدا کنیم!..
این سرنوشت همه ی ماست...این سرنوشت مضحک انسان بودن است.
((برای آن کس که خانه ای ندارد٬ نوشتن تبدیل به خانه اش می شود.))
سوال این است که این سرنوشت نیست که تنها راه خانه را پیدا کند؟ تنها کمک ما در این راه نشانه ها هستند و انقدر نشانه برای پیدا کردن راه خانه وجود دارد که . . . که با نگاه به آنها و بعد نگاه به جایی که هستم بغض گلویم را میگیرد. اما هیچ نشانه ای طی طریق نمیکند. این کار من و توست. . . به تنهایی . . و هر کس راهی به سوی خانه میابد. یکی خانه خود را در شغلش میبیند یکی در نوشتن و آن یکی حتی به سمت خانه حرکت هم نمیکند و همان جایی که نشسته را خانه مینامد . . .
سلام. مطمئنم عاقبت تنها خانه را پیدا خواهی کرد.با دین؛تمکین یا تحمیل بروزم. امیدوارم سر بزنید.
سرنوشت یعنی چی؟
خدا حوصله اش سر رفت ما رو آفرید!
حالا داره با ما بازی می کنه!
آیا ما سرنوشتمون دست خودمونه؟
مگه خانه نیستی ؟ گم کردی ؟
بسته ای بار سفر
کوله بارت بر دوش
چمدانت در دست
نگهت خیره به راه.... قصد رفتن داری
چه بگویم به تو من؟؟
این نیز بگذرد....مثل همه ی اتفاقات خوب و بد زندگی...مثل همه دوست داشتنها که در ته صندوق خاک خورده زمان مخفی شد و گردی از فراموشی پوشاندش....این نیز بگذرد....مثل همه اشکهایی که در انزوا ریخته شد و هیچ کس نفهمیدشان....این نیز بگذرد مثل همه بغض هایی که بی پروا گره کور خوردند و هیچ دست مهربانی هرگز بازشان نکرد....این نیز بگذرد مثل گذر تلخ ثانیه ثانیه های تنهایی و بیقراری و دلتنگی برای اویی که میدانی باید تنهایش بگذاری ....این نیز بگذرد مثل زندگی
حتی اگر خیلی هم زور بزنی و سعی کنی برای بهترین دوستت هم نمی تونی شکل خانه ات رو توصیف کنی پس چطور گمان کردی که راه خانه ات رو بتونی با با کسی پیدا کنی٬ تنها راهش همینه سرنوشت همه اینه......