داستان دو راهب ذن را شنیده ای که از روی پلی می گذشتند وقتی از روی پل رد می شدند ماهی ها از اب بیرون می پریدند و به اب برمی گشتند یکی به دیگری گفت : ببین چه ماهی ها شادند . دیگری گفت : تو از کجا می دانی شادند؟ تو که ماهی نبوده ای! پاسخ داد : تو از کجا می دانی من ماهی نبوده ام . تو که هیچگاه من نبوده ای!... از کجا می دانی نمی دانم؟! راستی پاسخی می خواهم و کمکی ...
سلام . وبت خیلی قشنگ بود امیدوارم که موفق باشی ...
یه وسیله برات گذاشتم بهم سر بزنی منتظرتم °°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_~~~~~~ ~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....................
علت تلخ دیدی آخرش نموندی منو تا جنون کشوندی دلی که دادمبه دستت آخرش زدی شکوندی آخراش خوب شده بودی تیتر نامه هامو خوندی اما چون خوندی و رفتی دلمو بیشتر سوزوندی
..رقصی چنان میانه ی میدانم آرزوست
چه قشنگ بود این پستت
داستان دو راهب ذن را شنیده ای که از روی پلی می گذشتند وقتی از روی پل رد می شدند ماهی ها از اب بیرون می پریدند و به اب برمی گشتند یکی به دیگری گفت : ببین چه ماهی ها شادند . دیگری گفت : تو از کجا می دانی شادند؟ تو که ماهی نبوده ای! پاسخ داد : تو از کجا می دانی من ماهی نبوده ام . تو که هیچگاه من نبوده ای!...
از کجا می دانی نمی دانم؟! راستی پاسخی می خواهم و کمکی ...
راست گفتی
بعضی چیزها در جحم نمی گنجه
مریم نوشته تو هم در متن نگنجید امروز
خوب نوشتی
این هم یک تمرین تائویی تازه برای تو: افکارت را زیاد جدی نگیر
آیاهم می دادندکه چون
چشم به رویا می گشایند
حتی سرانجام آنچه را
در عالم خواب می بینند
نمی دانند...
مگه دستم به این . نرسه !
فهمش مشکل است. حسش آسان.
همه چیز به طرف ..این کوان که دوستمون جناب اوهام نوشته هم یه طرف!
(مریم جان منم از این ؛نقطه ؛ها !! دارم.. نگرانش نباش خیلی!! )
دختر این تعریف کاملا دقیق از جند سال آینده من می تونه باشه
:)
وای از این جملۀ فوق العاده . . .
ولی من می دونم به چی فکر می کنی؟
اندیشه ات برای خودت ، حست را به من بده ...
اسم نادر ابراهیمی مرا یاد خیلی چیزها می اندازد ، یاد نوجوانی و جوانیم ، یاد عاشقانه هایم ، یاد زندگیم ...
سلام .
وبت خیلی قشنگ بود امیدوارم که موفق باشی ...
یه وسیله برات گذاشتم بهم سر بزنی منتظرتم
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_~~~~~~
~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....................
علت تلخ
دیدی آخرش نموندی
منو تا جنون کشوندی
دلی که دادمبه دستت
آخرش زدی شکوندی
آخراش خوب شده بودی
تیتر نامه هامو خوندی
اما چون خوندی و رفتی
دلمو بیشتر سوزوندی
بابت عکسها ممنون خانم. بسی بسیار چسبید. به خصوص عکسهای جناب سیاوش امیراحمدیان که واقعا زیبا بودند
کاش می دونست!
وقتی نگاه می کنی و چشم در چشم من میدوزی باز هم نمی دانم به چه فکر میکنی و حتی وقتی که بلند بلند هم بگویی باور نمی کنم......