اگر صیادی عاشق باشی اگر گودالی حقیر باشد که بداند حقیربودن نیز مرواریدی است از گودال حقیر می توان مرواریدهای زیادی صید کرد... می توان صید کرد تنها باید شاعر بود!
نه...دیگر باور ندارم...تا آنگاه که صیادی به نهایت آگاه و چیره دست نباشم..باور ندارم که آب تیره گودال...مرواریدی در دل دارد..که اگر داشت،عجب از مروارید بود...چیزی جز سیاهی دل برایم نمانده است...
امروز در پارک قدم می زدم احساس کردم همه جا سیاه است وقتی دیدم کلاغی سیاه دارد میمیرد. مرواریدها سیاه بودند و درخت ها گریه می کردند ...دلم جویی خیلی حقیر می خواست که یسر بر شانه هایش بگذارم ...کسی داشت شعر فرهاد را فریاد می کشید: ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواسئ...بگذار باد بیاید می تواند با خود ببرد با برگ و ریشه و پیوند وخاک.... جوی هزار زمزمه ی درد و انتظار در سینه می خروشد و بر گونه ها روان... مروارید ها می شود در این جوی ها صید کرد .. ای کاش...
سلام
میخوام یه سوال بپرسمن ولی شاید خیلی ابتدایی باشه
من معنی تائو رو نمیدونم
میشه برام بگی؟
...
چه می تواند باشد مرداب
چه می تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
...
اگر صیادی عاشق باشی
اگر گودالی حقیر باشد که بداند حقیربودن نیز مرواریدی است
از گودال حقیر می توان مرواریدهای زیادی صید کرد...
می توان صید کرد تنها باید شاعر بود!
وبدینسان است که کسی میمیرد
وکسی میماند
نه...دیگر باور ندارم...تا آنگاه که صیادی به نهایت آگاه و چیره دست نباشم..باور ندارم که آب تیره گودال...مرواریدی در دل دارد..که اگر داشت،عجب از مروارید بود...چیزی جز سیاهی دل برایم نمانده است...
امروز در پارک قدم می زدم احساس کردم همه جا سیاه است وقتی دیدم کلاغی سیاه دارد میمیرد. مرواریدها سیاه بودند و درخت ها گریه می کردند ...دلم جویی خیلی حقیر می خواست که یسر بر شانه هایش بگذارم ...کسی داشت شعر فرهاد را فریاد می کشید: ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواسئ...بگذار باد بیاید می تواند با خود ببرد با برگ و ریشه و پیوند وخاک....
جوی هزار زمزمه ی درد و انتظار در سینه می خروشد و بر گونه ها روان... مروارید ها می شود در این جوی ها صید کرد .. ای کاش...
به نظر من اینکه تشخیص بدی جایی که دنبال مروارید می گردی جویی حقیره یا دریایی بیکرانَ خیلی هم کار آسونی نیست.