...در برابر مرگ می توان دو واکنش داشت،همان واکنش هایی که می توان در برابر زندگی داشت .می توان با کار ،افکار ،برنامه های مختلف از آنها فرار کرد .می توان گذاشت تا اتفاق بیفتند -آمدنشان را نوازش کرد ،گذرشان را جشن گرفت.
مرگ که چیزی درباره اش نمی دانیم ،در تاریکی یک اتاق دستش را روی شانه امان می گذارد یا در روشنایی دنیا به صورتمان سیلی می کوبد-بستگی به شرایط دارد .بهترین کاری که در انتظار فرارسیدن آن روز می توانیم انجام دهیم این است که وظیفه اش را سبک کنیم : که تقریبا چیزی نداشته باشد که از ما بگیرد ...که خودمان همه چیز را داده باشیم ...که تنها چند شکوفه بادام را بین انگشتانش بگیرد ...
(غیر منتظره -کریستین بوبن)
وه! چه زیبا
هشدار! اگر می خواهید به عنوان قاتل شناخته نشید اینقدر زیبا ننویسید. چون فکر کنم اولین مقتولتون من باشم.
اینو برای پست قبلیتون هم نوشتم.
فقط می تونم بگم تائو، تائو، تائو . . .
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از مرگ هراسی ندارم...
از قفس های زندگی ...
برام نوع زندگی کردن مهم نیست..
تقریبا چیزی ندارم که برای از دست دادنش بترسم...
ولی دلم نمی خواد زمان رو به کارهایی بگذرونم که دوست ندارم...
دلم کتاب فراتر از بودن ..بوبن رو میخواد...
فوق العاده بود . . . مرسی .
بمیرید قبل از اینکه بمیرید!!!
قشنگ بود