هیچ عیبی ندارد اگر توی دنیای من فقط همین ماهیهای روی دیوار بمانند و همه ، همه آنهای دیگر بروند...حتی اگر صوفی کلاه بوقیم با آن ماه بالای سرش همانطور سماع کنان ترکم کند یا حتی آن پسرک سیاهٍ چشم رنگی با موهای وزوزی و خط های قشنگ گردن یکهو از روی دیوار پاک شود...فقط می خواهم ماهیهای قرمز و نارنجی ام رقص کنان و تاب خوران توی آن حوض کوچک آبی باقی بمانند ...تا آخر دنیا...
عالی نوشتی ...