...مدتی گذشته و فکر می کنم که هر چیز بهایی دارد...مثل رهاییم که بهایش این دلتنگی چسبنده و دائمیست...مثل آرامش خیالم که بهایش حسرت لحظه هاییست که نتوانستم درستشان کنم...که نتوانستم آن جور که می خواهم بسازمشان...
راضیم اما به این همه...
...زندگیم با همین داشتن ها و نداشتنهاست که می گذرد...با همین معامله هایی که با خودم می کنم...
قشنگی زندگی در همین معامله ها است! مطمئن باش خوب ساختیش . همیشه می شه یه پله بالاتر رفت و ممکنه دنیا از اون بالا قشنگ تر باشه ولی باور کن دنیا از همینجا هم قشنگه ... می شه هنوز هم می شه ... می شه و من برای تو نظر می گذارم ...
از ساحل دلتنگی
تا دریای رسیدن
یک موج فاصله
بها همین یک موج است .
بهای معامله ها را دادن...
و سپس
آرامش خیال ...
و گفتن که : تصفیه حساب شد!
..
دوباره از نو..
حسابی دیگر در بانک معاملات جهانی!
......................................
قرار بود فقط آبی ها را به تو بدهند! چطور شد که صاحب اون دو تا مشکی هم شدی خدا میدونه!!! :))))
خیلی با حال بود به من هم سر بزن
سلام. خیلی خب بود اما کافی نیست. من راضی نیستم. چونه نزن. ما امید را بعضی وقت ها نا امید می کنیم... جمله اخری کمی احمقانه به نظر می رسد اما تا حدی من بهش اعتقاد دارم... مواظب خودت باش. متاسفانه ننوشتن من هم از نا امیدی نه میل به آفرینش... از قدیم گفتن اگر بیل زنی ...
با احترام به تو گل خوبم
سلام مریم گلم یه سری به اینجا بزن َبه نظر من وبلاگ قشنگی هستش .شعرهایی رو که انتخاب می کنه و خودش هم ترجمه می کنه قشنگه .
http://www.gedichte-w.blogspot.com/
مریم جان
مرسی از کامنتت. در مورد آن وبلاگ من اصلا نمی شناسمش. این روزها یا یکی به جای من این ور آن ور کامنت می گذاره با تو وبلاگ من به اسم یکی دیگه...
ولی وبلاگ خوبی یود خوشم آمد...
هر چیز بها ی خودش را دارد هر چیز ... وشاید قشنگی وابهام زندگی درهمین باشد...
سبزباشی...
براستی چرا سر معامله ی زندگی گرده؟
بهای زندگی- زندگی دادن انسان هاست -برای یکدیگر
من هم سوالی دارم که رهایم نمیکند: رهایی توجیه است یا دلیل؟ پاسخی ندارم.
نمیدونم چرا گاهی این بهای هر چیزو باید دیگران بدن نه خودت و البته برای این هم قانونی هست٬ یه روز از حلقومت میکشن بیرون.........